• وبلاگ : زن بودن ممنوع
  • يادداشت : مامان سيب من
  • نظرات : 3 خصوصي ، 43 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    دلم را سپردم به بنگاه دنيا
    و هي آگهي دادم اينجا و آنجا
    و هر روز
    براي دلم
    مشتري آمد و رفت
    و هي اين و آن
    سرسري آمد و رفت

    *
    ولي هيچ کس واقعا
    اتاق دلم را تماشا نکرد
    دلم قفل بود
    کسي قفل قلب مرا وا نکرد

    *
    يکي گفت:
    چرا اين اتاق
    پر از دود و آه است
    يکي گفت:
    چه ديوارهايش سياه است
    يکي گفت:
    چرا نور اينجا کم است
    و آن ديگري گفت:
    و انگار هر آجرش
    فقط از غم و غصه و ماتم است

    *
    و رفتند و بعدش
    دلم ماند بي مشتري
    ومن تازه آن وقت گفتم:
    خدايا تو قلب مرا مي خري؟

    *
    و فرداي آن روز
    خدا آمد و توي قلبم نشست
    و در را به روي همه
    پشت خود بست

    *
    و من روي آن در نوشتم:
    ببخشيد، ديگر
    براي شما جا نداريم
    از اين پس به جز او
    کسي را نداريم.