اینو یه جا خوندم کیف کردم شما هم اگه مثه من ماشالا به جونم با احساسید بخوندید حال می ده
ما زیر هیچ درختی ننشستیم هیچ سیبی روی سرمان نیفتاد ما گوشه ای خلوت برایمان کافی بود تا جاذبه را کشف کنیم.(ضد حال خفنی ست برای نیوتن)
*****
حکایت الان من حکایت اونی که تا نگاه می کنه وقت رفتنه باز هم همان حکایت همیشگی
یه طومار کار نوشته بودم که توو تعطیلات بین دو ترمم انجام بدم
از عمل چشم گرفته و به نوشتن پورپوزال پروژه اتمام همکاری با جاسبی ختم کن
ولی دریغ از تیک خوردن یدونه از کارها
حالا ایراد از آب و هواست ؟ از قویه است؟ از دخترکه؟
از فک و فامیل شوهره؟
از کیه نمی دونم
جوون تو نگو ایراد از بی برنامگیه خودمه که بد جووری با هات قاطی می کنم ها .
ضعیفه مگه خودی هم از خودش باقی میمونه وقتی یک چهارمش مال اداره اس . یک چهارمش مال دانشگاهه. یک چهارمش مال فسقلی و (جسارتا یک چهارم هم برای منزل و بچه ها و بعله دیگه)
والا ما که دیگه تا اسم بلوتوثمون رو هم به یمن حضور فسقلیچه و باباش عوض کردیم . صفحه دسک تاپ و در یخچال و در و دیوار زندگی مون فسقلی و بابا جونشه . کم مونده مثه اونایی که عکس فردین رو یه مدت مد شده بود می نداختن رووو بلیزشون منم عکس قدی این دو تا رو چاپ کنم روو کل وجناتم.
ای خداااااااااااااااا آخه خشونت علیه زنان تا کی؟
نوشته شده در یکشنبه 89/11/24ساعت 4:10 عصر  توسط یک شهروند درجه دو
نظرات دیگران()
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
دلم یه سحر می خواد و یه گنبد که زیرش یه قبر باشه با شکل هندسی خاص خودش
شکلی که مثه بقیه ضریح ها چارگوش نیست
دلم یه سحر می خواد و یه صحن خلوت که تووش بارون بگیره و من باشم و پای برهنه
حاضرم حتی دوباره پایم شکسته باشد و گچ پام خیس خیس خیس بشه تو اون سحر دوست داشتنی ام
************
واه واه واه ولی اصلا دلم اون عدس پلوی گندیده ی توو راه رو نمی خواد
با اون ماست های کپک زده ی شل و وارفته شون
اگه راست می گید ازون مک دونالد هایی که امریکایی ها تون سق می زنن به زائرا بدین
چند شب پیش ها حاج آقای حائری زاده خطیب معروف می گفت : می رید کربلا از تهران نذر کنید روزه بگیرید
من که عمرنات نمی تونم ازین فاز ها ی معنوی واسه خدا بترکونم
من صبح که پا میشم به عشق صبحونه بلند می شم نماز ظهرمو می خونم به عشق ناهار بعدش
و نماز عشا رو کله معلق می زنم به امید شام
حاج آقا ما رو از این فیوضات محروم کنید خدا اجرتون بده
نوشته شده در چهارشنبه 89/11/6ساعت 8:41 عصر  توسط یک شهروند درجه دو
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ