سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیا من مسند باشم و تو فعل، و تو بر چشمان من نشین.......

فعل معلومی است:

"دوستت دارم"

که حرف ندارد،

حرف اضافه.

دوستت دارم!

و تو که نباشی،

مصدری می ماند و من

_ که فاعلی بی خاصیتم _

و حرف های اضافه دوروبرم را شلوغ می کنند.

 

من از شدن بیزارم

"شدن" یعنی تو نیستی

و صرف می شود زمان حال

در فعل های بی قاعده ای

که فقط

با مرگ و میر و کشتن و رفتن

جمله می شوند.

شدن، پایان جمله های مجهولی است

که جای دفتر شعر من

روزنامه ها را سیاه می کنند.

من از "شدن" بیزارم.

 

پاپستی:

نمی دونم شاعرش کیه ولی هر کی هست ایول بهش


نوشته شده در  دوشنبه 87/3/6ساعت  1:9 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]