سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما که نرفتیم نمایشگاه

البته خیلی هم  ناراحت نیستم از این اتفاق چون اگه می رفتم و کتاب می خریدم و حجت رو به خودم تموم می کردم و بعد کتاب رو می ذاشتم کنج کتابخونه تا  سالی یه بار توو مراسم پر فیض گرد گیری و خونه تکونی آخر سال  دستی بهش بکشم از سر ناچاری، بعد سال آینده  که  دوباره نمایشگاه شروع می شد با حجمی از کتاب ها ی نخونده می خواستم دوباره هجوم ببرم سمت نمایشگاه  که انگار  آیه منزل ( به ضم میم و فتح ز ) است رفتنش و دوباره همان آش و همان کاسه

خلاصه بی خیال شدم

با قویه به این نتیجه رسیدیم که جای رفتن به نمایشگاه و وول خوردن قاطی آدم ها و به خطر افتادن اسلاممان در آن شلوغی ، یک سر برویم سراغ کتابخانه منزل خودمان ببینیم چه داریم و چه نداریم........

مهم کتاب خواندن است دیگر یا نه مهم نمایشگاه رفتن است؟

کدام یک؟مسئله این است

خلاصه  زمستون  تموم شد حالا مایی که نرفتیم ذغال رو سیاهیم یا آن هایی که با خریدن کتاب خود را متعهد به نویسنده و زمان صرف شده ی خود کردند نمی دانم.

 


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/23ساعت  9:35 صبح  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]