سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می دونی چند وقته چی داره توو کله ام وول می خوره دوباره؟

اینکه ما هر چی می کشیم از دست خودمونه

کسی کاری به کار مون نداره ها

ما هی خودمون چووب توو لونه ی زنبور می کنیم.

ادعای اعتقادات فراجنسیتی مون گووش فلک رو  پاره که چه عرض کنم؟....................داغون کرده رسماً

ولی وقتی قرار می شه بریم  توو مجلس و بشیم نماینده کل ملت  نمی دونیم چه جووری از  رقبای همجنس و ناهمجنسمون سبقت مجاز و غیر مجاز  بگیریم.

خوب اگه قراره ما زن ها هم مثل مردا از اون مدل شهروند ها یی باشیم که خودمون میخوایم دیگه فراکسیون زنونه تشکیل دادن چه صیغه ایه؟

مسألتن:

ببخشید حاج آقا کل کل کردن با مرد اجنبی چه حکمی داره؟

اون وقت با توجه به مسأله فوق الاشاره ، شادی  چه صدر باشه چه ذیل ، فرقشون چیه؟

گاهی اوقات خیلی دلم می خواد زمان دستم بود ، نگهش می داشتم ، توو همین 25 سالگی خودم ، بعد فرزند 25 ساله ام می یومد می نشست جلوم و منو تحلیل می کرد. من رو با همین اعتقادات .  بعد می فهمیدم که فرزندم در مورد من و آیندگان و تاریخ در مورد ما چه قضاوتی خواهند کرد؟

یه روان شناس که اسمش رو الان به خاطر  سر بسیار شلوغم یادم رفته  معتقده : مردان موجودات  نتیجه نگری هستند و برعکس زنان موجوداتی فرایند نگر. و همین مطلب منجر به کلی نگر بودن و نگاه مردان  در سطح کلانه.

یک زن روان شناس غربی ، با ویژگی ها و شاخصه ها ی تمام عیار یک فمنیست.این روان شناس معتقده زنان با اتخاذ  تدابیر  خاص  و تحلیل فرایند ها ی حاصل از تدبر و دانش خودشون  می تونن بهترین شکل مدیریت  رو اونم  بدون  صرف وقت  و هزینه  و ایجاد خستگی  ها ی جسمی  ناشی از  حضور در محیط بیرون از خودشون بروز بدن.

هیچ وقت فکر کردین ما زن ها چرا توو به کرسی نشوندن حرفامون یک کم شل می زنیم؟

من فکر می کنم چون ما تئوریسین ها ی خووبی نیستیم .

خودمو می گم ، دستی دستی خودمو درگیر کار بیرون کردم . از 7 صبح تا 5 بعد از ظهر. دقیقا توو بازه ی زمانی ای که می تونم مطالعه کنم ، مطالعات و تفکرات و نتایج حاصل از  دانشم رو  مکتووب کنم ،  توو حوزه ها ی مطالعاتیم   نظریه ارائه بدم  ، موسیقی دلخواهمو گوش کنم، اطلاعاتم رو به روز کنم، فکر کنم، به خودم ، به زندگیم ، به فاکتور ها ی تربیتی ای که دلم می خواد رووی فرزندان هرگز ندیده ام پیاده  کنم، و به هزاران هزار چیز دیگه......دارم کار می کنم ، فقط  کار کار کار

نمیگم  سر کار رفتن  نقاط  روشن و مثبتی برامون نداره نه. ولی باید پذیرفت که اون چه توو در ارامش خونه  بهش دست پیدا می کنی نمی تونی توو فضای پر از درگیری محل کار کسب کنی.

و بدین ترتیب به خاطر باز هم خودمو می گم  به خاطر خستگی ها ی حاصل از  این  فرسودگی ها ی اداری  سر یه موضوع کاملاً  چیپ  قدرت  تحلیل و مناظره ی منطقی رو مثه گذشته ندارم.

من به جرات باید بگم که متاسفانه تفاوت ها ی چشمگیر دنیای الانم رو  با دنیای  قبل از کارمند شدنم  دارم به وضوح حس می کنم. روند فرسایشی اطلاعات من  که  همه مولود کمبود  وقت برای آپ تو دیت  کردن اونهاست داره  ذهن من رو  به مرحله انقراض می رسونه . میترسم اخرش تفاوت ها ی آشکار نسل زنان  خانه نشین ، مدبر و مدیر و  متفکر  با نسل همین امثال من که عشق سر کار رفتن و ، پریدن توو دل اجتماع و سر و کله زدن با این و اون رو داریم   و یک کلام زن بودن رو به خودمون ممنوع کردیم  ما رو در معرض تهاجم انتقادات  آیندگان قرار بده و بیمناکم  از روزگاری که زنان جوامع غربی از این الگوی دولت الکترونیک ما در محیط خانه برای مملکتی  مدیریت کنند و من و ما کماکان با بیش از 30 سال خدمت صادقانه  پستو نشین  محافل فکری و علمی و فرهنگی  و از طرفی گوشه نشین بحث ها ی خلاقی و تربیتی خانواده ها مان باشیم .

رسماً متابولیسمم ازاین افکار دچار انحطاط می شه.

ولی جدی اگه این نوستراداموس بازی هام به واقعیت بپیونده چی ؟؟؟؟؟؟

فکر کن...............


نوشته شده در  شنبه 87/1/31ساعت  10:52 صبح  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]