سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فعلا بی خیال  قالب نو شده ام گرچه دلم برای هکر خودم تنگه ولی  دارم مثل مرتاض ها به خودم تمرین تقوا و صبر می دم انگار .

این روزها  یاد گذشته ها  بد جووری افتاده توو سرم

دو در کردن کلاس ها ی دانشگاه

لحظه شماری برای تموم شدن کلاس و  هجوم به سمت کاجستان همون فضای روح انگیز پایین دانشکده و لحظات دل انگیزتر خوردن چایی و توبلورون

گاهی وقتا فکرمی کنم من خیلی  ناجوانمردانه وارد دنیای ادم بزرگا شدم

انگار که هنوز آمادگی شو ندارم

هنوز خودمو با این دنیا غریبه می دونم هنوز انگار یه جوورایی زوایای دوران نوجوانی و  شاید کودکیم برام روشن نشده  افتادم توو عالم بیکران آدم گنده ها

دیشب  سید زود خوابش گرفت از اون جایی هم که سید توو خونه ی ما خاموشی می ده وقتی گفت چراغ ها خاموش منم به عادت همیشه چراغ ها رو خاموش کردم علیرغم  تمایلم به بیدار بودن ولی رفتم توو جام

نمی دونم 4 ساعت شد یا نه ولی حسم می گفت مدت زمان زیادیه که دارم غلت می زنم توو جا و خوابم نمی برد مثه غالب شب ها ی گذشته

فکر ها ی زیادی توو سرم چرخ زدن یکیش همینی یه  که الان دارم می نویسم

گذشتن از دنیای نوجوانی  و پرت شدن توو دنیای مسئولیت شاید خیلی  اسیر مرز بندی ها ی معمول نباشه  ولی نکته ی مهمی که وجود داره اینه که ما  بفهمیم این تغییر موقعیت رو .........بدونیم که جامون داره عوض می شه اگر هم قراره این وسط خوابمون ببره حد اقل بدونیم کجا خوابمون برده که یهو از تخت مثه من نیوفتیم پایین.

این خیلی بده که ما  بی قید از دنیای کودکی  پا به دنیای نوجوانی و از اون جا به دنیای جوانی  و بعد هم وارد دوره  جمع و جوور کردن برای مسافرت بشیم

دلم می خواد راجع به خودم حداقل این تغییر دوره رو حس کنم اگر قراره کار شاقی توو هر کدوم از این دوره ها انجام ندم . همین حس کردن تغییر توو دوران حیات انگار آدم رو وادار به فکر کردن می کنه

نمی دونم ازکجا به اینجا رسیدم

توو این پست میخواستم بگم که حس می کنم یه چیزی رو توو دوران کودکیم گم کردم که الان دارم دنبالش می گردم

قویه معتقده همه ما بچه ها ی  5 ساله ی اول دهه  60 انگار یه چیزی مونو  گم کردیم

نمی دونم شاید این جوری یه . به نظر منم  بچه ها ی  5 ساله ی اول 60 انگار با بقیه یه جوورایی فرق دارن البته من معتقدم درصد بالایی از ما  به  متولدین 57 به این ور هم  خیلی شبیهیم. انگار همه مون یه چیزی مونو گم کردیم . انگار همه داریم دنبال چیزی یا کسی توو دوران کودکی مون می گردیم. 

هان؟؟؟؟؟؟؟؟

آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 


نوشته شده در  یکشنبه 87/1/25ساعت  12:55 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]