سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را  دست تو دید

غضب آلوده به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز ......

سالهاییست که در گووش من آرام ارام

خش خش گام  تو تکرار کنان  می دهد ازارم

و من اندیشه کنان  غرق این پندارم

که چرا باغچه خانه ما سیب نداشت؟؟؟؟؟؟

25 سالگی آرام آرام از راه رسید و من هنوز  در حسرت 20 سالگی نا آرام خودم...........


نوشته شده در  سه شنبه 86/12/21ساعت  10:0 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]