سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در شبان غم تنهایی خویش

عابد چشم سخنگوی توام

من در این تاریکی / من در این تیره شب جانفرسا / زائر ظلمت گیسوی تو ام

شکن گیسوی تو / موج دریای خیال /

کاش با زورق اندیشه شبی،از شط گیسوی مواج تو من ، بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم

.کاش بر این شط مواج سیاه،همه عمر سفر می کردم

 وای، باران؛باران؛شیشه پنجره را باران شست .

از  دل من اما،- چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

******

تو توانایی بخشش داری .دستهای تو توانایی آن را دارد ؛- که مرا،زندگانی بخشد ،‏یا بگیرد از من آْن چرا می بخشد .

چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی

و تو چون مصرع شعری زیبا،سطر برجسته ای از زندگی من هستی.

گاه می اندیشم،خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟

آن زمان که خبر مرگ مرااز کسی می شنوی، روی تو راکاشکی می دیدم .

 شانه بالا زدنت را،- بی قید -

و تکان دادن دستت که،- مهم نیست زیاد -

و تکان دادن سر را که،- عجیب ! عاقبت مرد ؟-

 افسوس !-کاشکی می دیدم ! 

من به خود می گویم :

« چه کسی باور کرد

« جنگل جان مرا

« آتش عشق تو خاکستر کرد ؟

*****

دی ماه 1343

د
نوشته شده در  چهارشنبه 86/11/10ساعت  11:19 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]