خداي مهربون به خل بازيهاي تو عادت داره و فکر کنم کلي هم بهت ميخنده مث من که الان دارم ميخندم اميدوارم خدا حاجتهاتو بده

...

چه به گويم ب تو از رفته ز دست... ؟!!!

اينام شد نذر؟؟؟

اه اه اه

خدا بخواد بده خيلي راحت تر از گذشتن از راهاي پر پيچ و خم نذراي چپر چلاق تو ميده خواهر!

سلام
بسيار تا بسيار شيوه نگارش شما رو دوست دارم.اميدوارم هميشه موفق باشيد و د ركنار قويه !! خوشبخت.

حتما اين بار نذر کردي با دستاي خودت گندم بذاري تو دهنه کفتراي امام رضا!!!

سلام!درود برشما وبلاگ زيبايي داريد و همچنين جالب و مفيد.مايل بوديد خوشحال ميشم به منم سري بزنيد/بدرود

سلام
نذرم نذراي قديم!

اصلا از جهت فقهي شايد اينطور نذرها منعقد هم نشه ها! البته شايدها ...
چون نذر بايد يه کاري باشه که انجام دادنش ترجيح داشته باشه بر انجام ندادنش! الان مثلا نميدونم شمع روشن کردن و دون ريختن برا کفتراي حرم چه ترجيحي داره؟ چه کار مثبتيه؟

فکر ميکنم اگه به جاش، نذر کنيم که اگه حاجتمون برآورده شد، مثلا يه مبلغي (کم و زيادش فرقي نميکنه) به مستحق بديم، يا به يکي قرض بديم (بازم کم و زيادش فرقي نميکنه) که کارش راه بيفته، يا مثلا بريم عيادت مريضها و سالمندان، يا فلون عادت زشت و بدمون رو بذاريم کنار و ... خيلي بهتر تر باشه!

يعني خدا اينطوري راضي تره... البته اگه نگيد که دارم از طرف خدا حرف مي زنم!

اتفاقا خدا با همين نذرا حال ميکنه.يادش بخير يه بار يه مشکلي داشتم حل نميشد. نذرم کردم رديف نشد.آقا نصفه شبي شاکي شدم گفتم:« خدايا اگه کارمو رديف نکني نه من نه تو! خودت که ميدوني من چه کله خرابي هستم.حالتو ميگيرم!!!»
باورت نميشه به دو دقه نکشيد کارم درست شد.احتمالا خدا با خودش فک کرده اين بنده من انقد قاطيه که ارزششو نداره به خودم محتاجش کنم. آخه ميگن خدا عمدا بنده هاي خوبشو محتاج ميکنه تا صداش کننن (ماجراي اين اتفاقو بعدا مفصل تو وبلاگ ميزنم)
خوشش مياد!!!

سلام آبجي زن بودن ممنوع!!
از کجا لياقت داشته باشيم که خدا به ما فحش بده؟؟
اصلاً مگه خدا چنين کاري مي کنه؟؟
اگه چنين چيزي را از خدا اتنظار داشته باشيم که کفره!!
مگه پشيموني که زن هستي؟