سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من که از تمامی پرنده ها  رهاترم

با تو و هوای آبی تو ،  آشناترم

بی دلیل نیست سر به خاک تو نهادنم

گرچه از ستاره ها ی دور هم فراترم

تا تو لب به گفتگوی عاشقانه وا کنی

از سکوت سنگ و  بهت خاک ،‏بی صداترم

از صفای پنجره ،‏ هوای کوچه ، ساز عشق

آسمان ترم ، زمین ترم ، نواترم

آه ای بزرگوار و تا همیشه ماندگار

با تو من ز آینه ،  ز آب ،  با صفاترم

ای حضور تو  ، حضور شعرهای بی دریغ

با تو من غزل تر ، عاشقانه تر،‏رساترم

***************

از صبح این سومین باریست که پست می نویسم و همه اش در اخرین لحظه می پرد.

دلم جاده می خواهد 

یه جاده ، اون قدر توش بدوام که به نفس نفس بیوفتم  اون قدر بدو ام تا جونم بالا بیاد

یا اینکه ماشینو بردارم و تنهایی برم  تو جاده و برم و برم و برم و برم تا نمی دانم کجا

این روزها که خانه تکانی می کنم همش تو این فکرم که خانه ام را بتکانم که چه؟

نو کنم که چه؟

برای که؟

و هزاران هزار حرف ناگفتنی دیگر

از همه  خانه تکانی ها بیزارم

از همه  دو دلی ها

از همیشه ی انتخابات بیزارم

بیزارم از اسراف کردن ها یی که فشار قبر می آورد

دلم فقط جاده می خواهد

جاده ای که ته اش دو تا  گلدسته طلایی ست

کاش صاحب جاده ها می آمد.................


نوشته شده در  یکشنبه 87/12/11ساعت  2:27 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]