سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریده............

مثه پتک اومد روو سرم

مثه زنجیر بود

مثه وقتی که فکر کنی روز ها راه رفتی برای رسیدن و آخرش می گن برگرد تو اصلا از اول نباید میومدی

مثه هیچ چیز بود

مثه همه چیزای بد

عفونت

چرا گاهی وقتا بعضی از ماها فکر می کنیم که پذیرش اشتباه با جنسیت رابطه مستقیم داره؟؟؟؟

بهش گفت : دریده شدی. از وقتی رفتی بیرون و فعالیت ایجتیماعی  کردی و با کس و ناکس سر و کله زدی حاضر جواب شدی.من هر کاری می کنم تو باید بگی خووبه و بپذیری. ضعیفه رو چه به این کارا؟

قویه رو می گم . این حرفا رو به ضعیفه می زد . اون وقتی که ضعیفه ازش ایراد گرفت

اونم بهش گفت: اگر من عیب تو رو توو خفا بهت بگم  متهمم ولی اگر تو کاری رو که خودت می دونی اشتباهه بارها و بارها  انجام بدی ایرادی نداره؟

کاری رو می کنی که اگر من انجام بدم به ضعیفه بودن و ناقص العقل بودن محکوم می شم. و تو..........

ادامه ی بحث رو نه من یادمه نه ضعیفه. فکر کنم ساکت شد ضعیفه در این جا. یا من دیگه صداشو نشنیدم. آخه صدای قویه خیلی بلندتر بود.

یا نه فکر کنم من  رفتم توو آپارتمان خودمون و در رو بستم.آخه توو راهرو بودم وقتی این حرفا رو می شنیدم . بعد از یک روز کاری ی به شدت فلاکت بار داشتم دم در خونه رو جارو می کردم.

سید لم داده بود روو کاناپه و داشت چای می خورد و روزنامه می خوند ولی فکر نکنم به اندازه من خسته بود.خودش می گفت .

بهم گفت:ضعیفه بیا تووووووووووووووووو.

و من اومدم توووووووووووووووووووووووووو

نمی دونم حتما حاجی فهمید که من کم کم داره حس غیرت زنونه ام گل می کنه. شایدم حوصله کل کل نداشت باهام .شایدم گرسنه اش شده بود. شایدم شنید ضعیفه بغلی چی می گفت ،‏صلاح ندید منم بشنوم...خلاصه من رفتم و اون شب گذشت و شب های دگر هم.ولی هنوز صدای قویه همسایه وقتی به زنش صفت دریدگی و هاری داد در مقابل انتقاد او،‏همچون بادی هولناک در سرم می پیچه و هوو هوو کنان دوور می شه و دوباره و دوباره و دوباره.....


نوشته شده در  پنج شنبه 86/10/6ساعت  11:25 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]