سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بالاخره بعد از گذشت دو ترم بد بختی در 28 بهمن 91 از پایان نامه  ام  دفاع کردم و خدا رو  شکر نمره کاملو گرفتم.بعد از دفاع تازه  به این  نتیجه رسیدم که چقدر موضوعی که انتخاب کرده بودم رو  دوست دارم  . یه جور شبیه ازدواج بود  وقتی عقد می کنی  تازه  می فهمی چقدر طرفو دوست داری.منم  همین جور شده بودم.

یه تصمیم  اساسی و  بنیادین  دیگه هم  گرفتم  .  اونم این  بود که  دیگه از اول امسال سر کار نمی رم .

با  طیب خاطر و  در کمال صحت و  سلامت  جسمانی و  عقلانی اعلام کردم که  دیگه خسته شدم و دلم  می خواد بشینم توو خونه و  به کارای دیگه ام برسم .

از این  تصمیم  قویه اولین فردی بود که  از فرط شادی شلنگ و تخته ول داد.چون به خواسته  ی سال های درازش جامه عمل پوشانده بودم .  مامانم خیلی حال نکرد چون اصولا با  خونه نشینی مخالف صد در صده .  مادر شوهرمم گفت کامل قطعش نکن .

بابام کلا سکوت اختیار کرد و پدر شوهرمم که اصولا منتظر فرصته تا  حال شوهرمو بگیره هی راه می ره و  میگه مردم توو سر خودشون می زنن  واسه  یه  کار نصفه نیمه ،‌تو  اون قدر توو گوش این دختر طفل معصوم خوندی تا  کار به  اون خوبی و  در آمد بالاشو ول کرد و  خلاصه  هر چی خودمونو جر می دیم که  آقا به  خدا خواست خودم بوده  کلا حالیش نیست .

اما خوب من  دیگه تصمیم خودمو گرفتم . فعلا هم دارم  با  دخترم  روزا توو خونه حال می کنم . با هم  ورزش می کنیم .می رقصیم.آواز می خونیم .قرآن تمرین می کنیم . پویا میبینیم .فوتبال می زنیم  به بدن و  می ریم گردش.کلا شاد و فرخنده ایم  .

این برام  مهم  که  خودم تصمیم گرفتم نرم  .  و این  یعنی که اگر در چهل سالگی هوس کردم نگاهی به  دور تر ها بندازم  از این  که به خاطر حرف قویه  مجبور شدم خونه نشینی رو انتخاب کنم  نگران  و  ناراحت نیستم  .  من  ،‌خودم  تصمیم گرفتم  نرم . و این  تصمیم  رو  بدون دخالت فکر کسی گرفتم . طی این  سال ها  به  دنبال  همین بودم  .  به  دنبال  زمانی که خودم  بگویم  نه. و  الان  راضی ام  .این تصمیم در من  میزان امید به زندگی رو  70 درصد افزایش داد .

به نظرم  مهمترین چیز برای یک زن همینه  که احساس کنه قدرت تشخیص و  تصمیم  گیریش دستخوش دخالت مردانه نشده . گرچه این  مرد عاشق ترین فرد زندگیش باشه .



نوشته شده در  چهارشنبه 92/1/21ساعت  5:32 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]