وبلاگ :
زن بودن ممنوع
يادداشت :
يك ابر اشتباهي
نظرات :
2
خصوصي ،
23
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يك چريك
سلام ... قديميا ميگفتن نعمت بي موقع نغمت و عذابه ... تو استانهاي شمالي زماني بارندگي شروع شد که هنوز کشاورزا برنجا رو درو نکرده بودن و بارون باعث شد خيلي ضرر کنن ... به قول معروف برنجا تو خوشه پوسيد ... هميشه هر وقت بارون مياد ياد زماني ميفتم که با موتور از لويزان ميرفتم دانشگاه (آزاد تهران مرکز) و حسابي خيس ميشدم و کلي به زمين و زمان بد و بيراه ميگفتم .ياد دختر کوچولويي ميفتم که باباش با موتور مسافرکشي ميکرد و روزاي باروني نميتونست کار کنه و ناهارشون نون و پنير و چايي شيرين بود(شايدم فقط نون و چايي شيرين) ... من از بارون متنفرم... فرقي نميکنه شب قدر بباره يا شباي ديگه
(بدجور امروز احساسي شدم،سابقه نداشت)