به كوثر ملاتبار عزيز؛
اتفاقا ً حرف من هم دقيقا ً همينه كه زندگي چون برگ بودن در مسير باد نيست/
ولي آيا ما زن ها به عنوان يه درخت مي تونيم با استقلال اجازه بديم كه ريشه ها مون امتحان بشن؟آيا اصلاً اجازه داريم كه همچين اجازه اي رو به ريشه هامون بديم؟من و تو هزاران هزار زن ديگه وقتي حتي به خاطر تا جلوي در خونه رفتن هم مجبوريم از يكي ديگه اجازه بگيريم وگرنه بهمون مي گن كه گناه كبيره كردي اون وقت تو چه طوري مي توني از زن به چيزي غير از يك برگ كه در مسير باد تصميمات پدر و بعد از اونم برادر و شوهر و هزار تا آقا بالاسر ديگه تعبير كني؟آيا اين حكمراني ها و اين فرمانروايي ها و اين استبداد و ظلم و جوري كه در حق ما زن ها مي شه واقعاً منطقي و عقلاني يه؟آيا ما زن ها چيزي جز ملعبه دست پدران و برادران و شوهرانمون هستيم؟اسلام ميگه بهشت زير پاي مادران است.آيا مادري كه به واسطه خيانت همسرش مجبور شده ناخواسته حكم طلاق رو بپذيره و به خاطر پذيرفتن حكم طلاقش ساليان سال از فرزندش دور مي مونه آيا حق مادري به گردن اون بچه داره؟آيا اون زن بيچاره حقشه كه در مضان اتهام كودكي قرار بگيره كه پس از سالها به جهت تصوير غلطي كه از مادر در ذهنش ايجاد شده هر وقت كلمه مادر رو مي شنوه از مادر به عنوان موجودي خائن و رذل ياد مي كنه؟و هزاران هزار آيا ي ديگه..........
موفق باشيد و آزادي خواه