جانا سخن از زبان ما مي گويي...با اكثرش موافقم....
خيلي خوشحالم وقتي كامنتتو ديدم خانم . بااينكه فردا بايد صبح زود كلاس برم ولي از رو دلتنگي عجيبي كه برام ايجاد شده بود سري به وبلاگ زدم و باورتون نميشه وقتي با كامنتتون روبرو شدم كه باعث شد وبلاگتون رو باز كنم و بخونم خيلي آروم شدم
از متنت خيلي مشخصه كه برا نوشتنش اذيت شدي و حرصها خوردي . اميدوارم زودتر سر جا بياد حالت .
فدات
مواظب خودت باش