"ما و مجنون همسفر بوديم در معراج عشق
او به منزلها رسيد و ما هنوز اندر گليم"
آنان مسير خود را يافتند و ما هنوز اندر خم كوچه ايم!
چقدر سنگين مينوشته، چه دغدغه هايي داشته، ما كجا و آنها كجا؟! چه ميكنيم؟!به كجا ميرويم؟!
هر بار كه نوشته هاي اين شهيد و بعضي ديگه رو ميخونم فقط دلم ميخواد به حال خودم زار بزنم...بماند..
قبلاً يه پست آپ كرده بودم با عنوان "اميد و انتظار" كه بخشي از نوشته ي اين شهيد بزرگوار، برگرفته از كتاب "حرمان حور"، رو اونجا آورده بودم،(لينكي كه اينجا ميذارم مربوط به همون پستِ) وسعت نگاهش، تحليل هاش، مثال هاش، مقايسه هاش، چيزايين كه آدم رو شديداً تحت تأثير قرار ميده.
اي كاش ميتوانستم...
ممنون بابت نوشته.
موفق باشيد و حق يار و نگهدارتون باشه.