• وبلاگ : زن بودن ممنوع
  • يادداشت : يك ، شنبه ي ضعيفانه
  • نظرات : 7 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    حلولي مي شود...

    فرياد رسي مي رسد...

    يا غياث المستغيثين

    نوميد مباش و دلتنگ.

    .

    تو اميدواري, سالمي, هدف داري, ذهنت آرومه, متين و صبوري, عمرا فمينيست نيستي, مومني, عاقلي, باهوشي, موجهي... فقط جون مامانت بگو چرا اسم وبتو گذاشتي زن بودن ممنوع!!!

    .

    از اينکه اينجا هستم خوشحالم...خيلي.

    سلام

    نوشته هات آدمو قلقلك ميده ها...مخصوصا اونهايي كه تو تركن !

    سلام زيبا نوشتي ، جالب و جذاب

    موفق باشي ... ابجي نرگس

    + eddieneed 

    غروب جمعه و بارون.. غروب جمعه و آسمون گرفته و ابري.. غروب جمعه و زمين خاکستري و خيس.. غروب جمعه و تنهايي.. سکوت.. يک ليوان چاي.. پنجره.. نگاه.. فکر.. خيال.. خاطره.. شايد رويا...

    نه، دلگير نيست اين غروب، شايد من دلتنگ باشم ولي اين غروب جمعه دلگير نيست، با بوي چمن هاي خيس، با رنگ تيره تنه ي بارون خورده درخت ها، با صداي خش خش برگ ها که دارند نفس ميکشند، با نرمي قطره هاي آب روي کف دست و سر انگشت ها، با طعم زندگي..

    حالا خوبه بهاره ، اگر زمستون بود چكار ميكرديد

    به اولين پارك مراجعه كنيد

    سلام!!

    راستي چرا غروبهاي جمعه دل آدم ميگيره؟؟!!

    يا علي

    آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري

    سلام

    عرضي نيست

    زيبا بود

    همين!

    طبق معمول هيچي حاليم نشد. اصلا ولش كن بابا. ما رو چه به متن ادبي ... يه چند تا متن درباره كشت و كشتار بنويسين ما حاليمون بشه آبجي ... اوخ اوخ مامانم صدام ميكنه ... من رفتم ... يا حق
    + خاطره 

    هيچگاه فاصله ها حريف خاطره ها نيست