سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بعد از کلی بازی کردن لطف کرد دلش به حال  من و پروژه ها و کنفرانس های عقب موندم سوخت و تصمیم گرفت یه کم بخوابه تا من به کارام برسم

حالا خوابیده 

نزدیکش نشستم  و دارم با لپ تاپم اون چیزایی رو که می خوام دانلود می کنم  یه سیم از توی لپ تاپ رفته توو بالشتی که سرش روشه

داره براش قرآن پخش می کنه امید وارم اون جور که از بالشته انتظار دارم  بتونه  قرآن رو در ناخود آگاه بچه ام  سیو کنه

اون قدر روو بالشت قل می زنه که من فکر کنم استاد پرهیزگار اون توو له و لورده شد.

جناب پرهیزگار من به شخصه به خاطر صدماتی که دخترم در حین خواب به شما می زنه  صمیمیانه پوزش می طلبم

دیروز به قویه گفتم  به نظر من خدا باید به فرشته ها ی مراقب این دخترک بدی آب و هوا و سختی مشاغل بده

باید  اضافه کاریشون رو هم دو برابر کنه

یه دوستی دارم توو دانشگاه  همیشه می گه آدم وقتی بچه دار می شه رسما دست خدا رو توو زندگیش احساس می کنه

راست می گه

 

 


نوشته شده در  جمعه 89/9/5ساعت  12:50 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]