سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگار تولد امام حسن که می شه  یهو می افتیم توو سرازیری

شبای قدر و فاتحه

یادمه پارسال این موقع  ها توو استرس عجیب و غریبی بودم

کلی برای التماس کردن به خدا توو شبای قدر برنامه زیری کرده بودم

خوب دلیلش این بود که توو شرایط بسیار خاص و بدی قرار داشتم که به جز خدا از دست احد الناسی کاری بر نمی یومد. یه حسی تو درونم وول وول می کنه که اگه امید داشتی از دست کسی غیر خدا هم شاید کاری بر بیاد بازم این جوری دست به دامن خدا می شدی  و صبح و شب بهش گیر بدی؟ و یه حس دیگه ای همون دور و بر  حس قبلیه میگه که نه

هنوز اون قدر  انگار به ارحم  الراحمینی خدا ایمان نیاوردی که با وجود اذعان به تمام توانمندی ها ی بشر  بازم فقط به خودش پناه ببری

واه واه واه

این قدر ازین حس مسخره هه که هی فاز منفی میده بدم می یاد

نونور

خدا جونم ،‏قربونت برم ،‏ من که می دونم تو مهربونی و به  حرف این حس بده گوش نمی کنی پس حالا که این قدر خوبی

غیر سوء حالنا به حسن حالک  ، بی زحمت


نوشته شده در  شنبه 89/6/6ساعت  4:0 عصر  توسط یک شهروند درجه دو 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
ایول داری یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه فلش بک خاطره انگیز
حالا نوبت ماست که فتنه کنیم ؟
خانم ها می شنوید؟؟؟؟؟؟؟
حس خوب در خانه بودن
[عناوین آرشیوشده]