• وبلاگ : زن بودن ممنوع
  • يادداشت : آمده ام كه سر دهم....
  • نظرات : 8 خصوصي ، 59 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    سلام...اسم وبلاگتون برام عجيبه...با زن بودن مخالفيد يا....در هر صورت نوشتتون برام خيلي جالب بود...من هم اپم با موج فاطمي اگه افتخار بدبد يه سر بزنيد
    + مامان نرگس 

    خوشم از طلاق نميداد

    چه رجعي چه دائم

    چه انواع ديگرش

    چون بالاخره يه حقي از زن ضايع ميشه در بهترين نوعش هم که همه حق و حقوق را بدن آقا حتما ميره زندان و يک عمر عذاب وجدان ميگيره اون ضعيفه از نوع مطلقه كه قويه اش زنداني شده !!

    تو لينکات نوشتي مامان نرگس براي من

    اولين شخصي هستي که با اين اسم لينکم کردي ميدونستي ؟

    خب به تلافي خودت به جاي اسم وبلاگت بنويسم مامانِ کي برات ؟ ضعيفه و قويه بچه نداريد هنوز چرا ؟؟؟؟ شرمنده حس فضوليم گل كرد

    + At 
    سر سنگين شدي...
    + At 
    اپم
    + At 
    اون كامنت نصفش خصوصي بود!

    سلام

    ممنون از لطف شما و راهنماي هاتون

    بازآ باز آ هر آنچه هستي باز آ
    گر کافر و گبر و بت پرستي باز آ
    اين درگه ما در گه نا اميدي نيست
    صد بار اگر توبه شکستي باز آ

    فکر مي‏کنم خيلي بي‏انصافي است كه ما از يك حكم حقوقي انتظار داشته باشيم همه‏ي جوانب اجتماعي، اخلاقي و فرهنگي يك موضوع را پوشش دهد.

    احكام فقهي و حقوقي فقط حكم هستند؛ البته همان‏طور كه شما هم اشاره كرده‏ايد. به هر حال حقوق تنها يك جنبه‏ي مديريت مناسبات انساني است؛‏ آن‏ هم تنها بخشي از آن كه با مراجعه به قانون حل مي‏شود؛ اما مهم‏تر و انساني‏تر از حقوق، اخلاق است. چون در حقوق تا حدود زيادي انسان و خصايل انساني محل بروز زيادي ندارند؛‏ اما هنر اخلاق اين است كه هميشه مي‏تواند تاثيرگذار باشد؛ و اين تاثيرگذاري ان‏گاه مهم‏تر و ارزشمندتر مي‏شود كه طرف مقابل از اخلاق انساني بي‏خبر باشد.

    البته معتقد به عدم استفاده از راه‏هاي حقوقي و قانوني نيستم؛‏ اما مطمئنا کسي اگر بتواند بدون استفاده از راهکارهاي حقوقي و تنها با استفاده از روابط عادي انساني به حق خود برسد، مطمئنا آسودگي و آرامش ييشتري خواهد داشت؛ چرا که يک بار جلو رفتن با استفاده از ابزار قانون، مي‏تواند تا حدود زيادي، از قدرت و عمق رابطه‏ي انساني بكاهد.

    به نظر من نوشته‏ي بسيار خوبي بود. در قوت و خوبي‏اش همين بس كه خواندنش باعث شد اين همه حرف بزنم اينجا!

    سلام،‏حالتون خوبه؟

    بابت آدرس مراكز خيريه خيلي ممنونم،‏راستش با اوني كه تو باقرشهر(شهر ري) بود تماس گرفتم و بقيه ي دوستان هم لطف كردن و بايد با كلي جاها تماس بگيرم،

    تو اين اواخر بدجوري گرفتار كار و درس شدم،‏تو اين فصل امتحانا نميتونم حتي سرمو بخارونم(البته من زياد اهل درس خوندن نيستم،«يه وقت فكر نكنيد آي كيوم خيلي پايينه،‏فقط نمي دونم چرا ديگه حوصله ي درس خوندن ندارم» فقط چون 2 ترم دارم پشت سر هم مشروط ميشم بايد اين ترم تمام تلاشمو بكنم)

    و در مورد قوانينم كه معلومه،‏خيلي از اين به اصطلاح قانونا من در آورديه و ضد انساني،‏

    آقايون به جاي اينكه دور هم جمع شن و مصاديق جرم سياسي رو تعيين كنن يه گوشه چشمي هم به قوانين خانواده داشته باشن،‏

    اما اي كاش همه قبل اينكه به جنسيت آدما نيگا كنيم اينو در نظر داشته باشيم كه هممون انسانيم(البته ميدونم اين حرف تو اين دوره زمونه خيلي مسخرس)!!

    اما اينو مي دونم كه ما از اسلام فقط اسم و يك سري قوانين عجيب و غريب كه حتي هزار سال پيش هم اجرا نميشد رو چسبيديم و بقيشو رها كرديم،

    يا حق..

    باشه... حالا چرا ميزني؟؟!

    حالا مي خواي بگم اولين چيزي که با گفتن اين کلمه (طلاق رجعي) به ذهنم مي رسه چيه؟ البت بايد پذيرفت که کلا با شنيدن اين کلمه ي "طلاق" فقط همين يک حس بهم دست ميده:

    تنفر!!! – به اشد وضع –

    و الخ!

    امر ديگه ايي نيست؟... ما رفتيم.

    سلام

    وبلاگت رو ديدم خيلي خوب بود و مطالب زيبايي رو هم توش گذاشتي

    تبريك مي‏گم

    ولي چرا زن بودن ممنوع؟

    50% حس بودن انسان زن است

    من دوست دارم که شما بر نقاط قوت زن بودنن خود تکيه كنيد و با توجه به آن ادامه مسير دهيد و نه اينكه توهمات زن ضعيفه است و اين اراجيف را شما هم تكرار كنيد

    در اين زمان قدرت بر اساس قدرت عقل و منطق و قدرت برقراري ارتباط است و معادلات امروزه براين مبناست.

    من تمايل دارم كه وبلاگ شما را در لينك دوستان خود قرار دهم اگر در اين مورد موافق هستيد به من اطلاع دهيد.

    موفق باشيد.

    در پناه خدا

    + eddieneed 

    قوانين طلاق، عامل موثر در همسركشي

    کد مطلب : 12143 22 خرداد 1387 ساعت 10:38


    «تحقيق درباره همسركشي نشان مي دهد كه قوانين مربوط به طلاق در بروز اين پديده موثر بوده است.»

    سرمايه: اين بخشي از نتايج پژوهش شهلا معظمي محقق مركز

    جرم شناسي دانشگاه تهران است. او ديروز در انجمن

    جامعه شناسي ايران حاضر شد تا نتيجه پژوهش هاي

    خود را از سال 1378 كه با عنوان خشونت هاي مرگبار

    خانوادگي (همسركشي) انجام شده، اعلام كند.

    شهلا معظمي و همكارانش پديده همسركشي را

    در پنج استان كشور و در ميان 60 زن و مرد متهم

    به همسركشي آغاز كردند.
    پژوهش با روش مصاحبه عميق از زندانيان متهم

    به قتل همسران انجام شد.

    معظمي مي گويد: «همواره اين سوال و معماي

    لاينحل در ذهنم وجود داشت كه چگونه ممكن است

    زندگي كه در ابتدا با عشق و محبت شروع مي شود

    در نهايت به قتل منجر شود.»
    او تحقيقات خود را تا سال 82 به دليل اهميت موضوع

    و نتايج در 15 استان كشور ادامه داد، اما از آنجا كه

    بعد از اين سال نمي توانست به زندان ها برود مدتي

    پژوهش متوقف شد. تا اينكه امسال او دوباره

    پژوهشش را از سرگرفت.

    او معتقد است: «قوانين مربوط به طلاق نيز بر همسركشي

    موثر بوده است چون طبق قانون ايران مردان درباره طلاق

    محدوديتي ندارند اما زنان فقط در صورتي مي توانند تقاضاي

    طلاق كنند كه عسر و حرج را ثابت كنند. بسياري از مردان

    از اين قانون سوءاستفاده و زنان را عصبي و خسته مي كنند

    كه در مواردي زنان خسته از طلاق تنها راه حل را در قتل همسر

    مي بينند.»

    به گفته او زنان بيشتر براي همسركشي از سم استفاده و

    با معاونت شخص ديگري دست به اين كار مي زنند.

    مردان همچنين معمولاً با تصميم هاي آني به دليل، سوءظن

    و با حركات خشن چون وارد آوردن ضربات مشت و لگد به

    قتل همسر دست مي زنند. معظمي علل اصلي همسركشي

    يعني قتل مرد توسط زن را اين گونه برمي شمارد:

    «خشونت مستمر و تحقيرهاي مدام جسمي و روحي

    برخي مردان نسبت به زنان سلامت آنان را طي زمان

    تهديد مي كند كه ممكن است اينها در نهايت به همسركشي

    منجر شود.»

    احساس وجود ناعدالتي هم از عللي است كه مرد دست

    به اين عمل مي زند: «گاه مردان در رابطه زناشويي

    احساس ناعدالتي مي كنند مثلاً احساس سوءظن

    يا ترك ناگهاني همسر براي شان در زمان بحران ها به

    رفتارهاي خشونت آميز منجر مي شود. در اين حالت

    مردان زنان خود را با ضربات متوالي چاقو به قتل مي رسانند

    و بعد از قتل همسر تقصيرات را به گردن قرباني شان فرافكني

    مي كنند. آنها عنوان مي كنند كه انتقام خيانت و خطاهاي

    همسران شان را گرفته اند و به اين ترتيب قرباني را مستحق

    مرگ مي دانند.»

    هر چند معظمي بلافاصله اشاره مي كند: «وقتي از اين مردان

    درباره خيانت همسران شان سوال مي شود بيشتر آنها از اين

    موضوع ابراز عدم اطمينان مي كنند.»

    سندرم از دست دادن كنترل از عوامل ديگر همسركشي

    توسط اين جرم شناس عنوان مي شود: «اين سندرم

    ناشي از عدم كنترل تكانه هاي عصبي و عامل مهم

    خشونت عليه زنان محسوب مي شود. مردان بيشتر از زنان

    دچار اين سندرم مي شوند و در مواقع خشم شديد

    اين موضوع به قتل همسر منجر مي شود.»

    سندرم آسيب ديدگي و فرسودگي زنان نيز از عللي

    است كه قتل زوج توسط زوجه را به دنبال دارد: «اين

    سندرم در مواردي در سال هاي دراز زنان را تحت تاثير

    قرار مي دهد و در نهايت تحقيرها به خشمي شديد و

    قتل منجر مي شود.»

    او همچنين يكي ديگر از موارد مهم و موثر در همسركشي

    و از هم گسيختگي خانواده ها را اعتياد مي داند: «اعتياد

    از عوامل اصلي از هم گسيختگي خانواده ها در كشورمان

    است. بسياري از مردان معتاد زنان خود را هنگام نشئگي

    به قتل مي رسانند.»

    اما با اين همه معظمي تاكيد مي كند: «همسركشي را نمي توان

    با هيچ يك از اين موارد به تنهايي تببين كرد و با تلفيق نظريات مختلف

    مي توان به يك جمع بندي نهايي درباره بروز اين حادثه دست يافت

    اما به طور خلاصه مي توان گفت همسركشي معمولاً بعد از مشاجره

    هاي شديد خانوادگي رخ مي دهدو مردها به دليل قواي بدني، در

    نزاع هاي مرگبار زنان شان را مي كشتند. علت اصلي قتل زنان هم

    سوءظن به همسران، اعتياد و... بوده است.

    درحالي كه زنان همسركش بيشتر با انگيزه رهايي از خشونت مرد،

    نفرت نسبت به او و انحرافات جنسي مرد و احتمال تجاوز به نزديكان

    و مشكلات ناشي از طلاق با معاونت شخص ديگر و با استفاده از

    سم يا كارد و داروي خواب آور دست به قتل مي زنند. آنها ترجيح

    مي دهند با حريف قوي تر از خود وارد نزاع مستقيم نشوند.

    فساد اخلاقي، بيكاري، مهاجرت، فقر، معاشرت با افراد

    ناباب و فشارهاي روحي شديد نيز از ديگر عوامل موثر در اين

    پديده است.
    او همچنين از افزايش خشونت ها در قتل زنان همسركش

    مي گويد: «طي اين سال ها زنان همسركش با خشونت

    و توحش بيشتري مرتكب جرم شده اند. اين زنان به دليل

    بسته بودن راه هاي قانوني تمام خشونت و رنج سال هاي

    زندگي شان را به بدترين شكل ممكن با مثله كردن شوهران شان

    انجام داده اند.»

    با درود و تشکر از حضور سبزتان در دل نوشت

    با اجازه از شما نام وبلاگتان را در ليست پيوندهاي دل نوشت قرار مي دهم

    هميشه شاد باشيد

    با احترام

     <      1   2   3   4      >