• وبلاگ : زن بودن ممنوع
  • يادداشت : خاطرات و دلتنگي ها
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    اما من الان يک ساله نه کوچه خيابوناي کودکيم منو ميشناسن - توي اهواز - و نه در و ديواراي تهران.
    گم شده م. کاش کسي هم پي من ميگشت شايد پيدا ميشدم...
    مشخصه تو زندگيتون سختي مختي نکشيدين ...
    از انتخاب کلمات چنين استنباطي ميکنم ...
    بزرگترين مشکلات شما خلاصه ميشه تو آيتم هايي که براي خيليا يه فرض محاله ...
    (اين نظرو بسط بدين به آخرين نظرتون تو وبلاگ من)
    پاسخ

    اين كلماتي كه نوشتنم و براي تو و خيلي ها بي مفهومه خاطرات تلخ و شيرين منه. شك ندارم اون كلمه ان آي سي يود بيمارستان بقيه الله كه توو پستم هم نوشتم به قدري تلخ و سخته كه تو اگر 1000 بار هم متولد بشي حلاضر نيستي تجربه اش كني.و خيلي چيزايي ديگه كه نتونستم بنويسم و فقط اكتفا كردم به همين يه بيت كه "يه حرفايي هميشه هست كه از عمق نگاه پيداست ازون حرفاي تلخي كه مثه شعر فروغ زيباست "
    + سبا 

    براي من اما...

    22 آبان 88

    22 آبان 88

    22 آبان 88

    و دو کوچه بعدتر...

    رانندگي

    فلسفه ي بهشتي

    و...

    پرونده ي قتل... اگه ک بشه!

    بازم هست... فک کنم ارزش نوشتن نداره شايد!

    عارف ابن الوقته! گرچه من فيلسوفم نه عارف!

    سلام
    ماييم اين خاطات
    خاطراتي كه اگر نبودند نه دلتنگ مي شديم ونهحسرت مي خورديم ونه مي نوشتيم
    گاهي به نبودنشان دلخوشيم وگاهي به بودنشان
    اصلا ما آدمها فقط خاطره ايم گاهي براي ديگران وگاهي براي هيچكس وشايد براي خودمان
    خاطره ات جاودان ودلتنگي هايتان قشنگ تر از باران
    شاديت بردوام

    مالبارو و اسيي رو خوب اومدين./

    همين

    مال من و حسن!!!

    + eddieneed 
    اوه عحب خاطرات در هم برهمي!راستي ما هم تو اين خاطرات هستيم
    پاسخ

    بستگي داره كه تو كي باشي
     <      1   2